غول مدفون

کتاب «غول مدفون» آخرین اثر ایشی گورو نویسنده بریتانیایی ژاپنی‌الاصل است. غول مدفون «رمان» به معنای متعارف آن نیست. بلکه اثری‌ست بین رمان و «رمانس». از این جهت رمانس است که درآمیخته با اسطوره و حقیقت است. حضور شخصیت‌های دنیای واقعی در میان اسطوره‌ها و موجودات خیالی نظیر دیو و اژدها و دیگر موجودات افسانه‌ای و دست زدن به اعمال محیرالعقول و کمک گرفتن از جادو برای پیشبرد اهداف شخصیت‌های واقعی، این اثر را به رمانس نزدیک می‌کند. از طرف دیگر بر خلاف رمانس‌ها در پس آن اعمال، نیت‌ها و داوری‌های اخلاقی و معناهای ضمنی وجود دارد که رمانس‌ها از این ویژگی برخوردار نیستند. و از این جهت می‌توان آن را در ژانر رمان دسته‌بندی کرد. ماجراها و رخدادهای این داستان بی‌زمان و بی‌مکان هستند. یعنی اشاره‌ای صریح به زمان و مکان وقوع آنها وجود ندارد اما از برابر نهادن برخی نام‌ها نظیر «آرتورشاه» و همپنین اسامی خاصی نظیر «ساکسون‌ها» و «برایتون‌ها» و همپنین اشاره به آثار به جا مانده از دوران استیلای رومی‌ها بر انگلستان می‌توان حدس زد که زمان ماجرای این داستان قرون پنج و شش میلادی است. رومی‌ها عملا در اواخر قرن چهارم میلادی بریتانیا را‌ترک کردند اما دو میراث ماندگار از خود بر جای گذاشتند. یکی از آنها «مسیحیت» بود و دیگری آوردن ساکسون‌ها به بریتانیا که اقوامی از قبایل «ژرمن» بودند و از شمال آلمان و هلند و با گذر از دریای شمال در شرق و جنوب شرقی بریتانیا ساکن شدند. هجوم و استقرار قبایل ساکسون در بریتانیا موجب بروز جنگی طولانی میان این قبایل و ساکنین قدیمی آن سرزمین یعنی برایتون‌ها شد. ساکسون‌ها قبایلی جنگاور و مهاجم بودند و به تدریج برایتون‌ها را به سمت غرب کوچ دادند. شکست‌ها و پیروزی‌های مدام این قبایل موجد به وجود آمدن افسانه‌ها و شخصیت‌های اسطوره‌ای شد که به نجات قوم و قبیله خود برخاستند. یکی از شخصیت‌هایی که در کتاب‌های مختلف و با ماجراها و دیدگاه‌های متفاوت و گاه متعارض حضور دارد آرتور شاه است. آرتور شاه از برایتون‌ها بود. شخصیتی شجاع و دلاور که حدود صد شوالیه را در اطراف خود داشت و آنها برای مشاوره و رایزنی دور میز بزرگی گرد می‌آمدند. آرتور شاه علاقه‌مند به صلح بود اما این صلح از نظر او با قلع و قمع مخالفین یعنی ساکسون‌ها به دست می‌آمد. در این رمان جنگجویی ساکسونی بنام «ویستن» سال‌ها بعد از مرگ آرتور شاه برای انتقام به پا خاسته است. همچنین شوالیه‌ای پیر حضور دارد که برادرزاده آرتور است و در ظاهر وظیفه‌اش کشتن اژدهای سهمناکی بنام «گوئریک» است. یک زوج سالخورده هم برای دیدار فرزندشان عازم روستای مجاور هستند. نویسنده این چند نفر را با هم همسفر می‌کند و ماجراهای غریبی بر آنها نازل می‌شود. اتفاق غریبی که در میان آن قبایل افتاده است وجود نوعی مه نامریی است که باعث فراموشی می‌شود. یعنی گذشته را از دسترس انسان‌ها دور می‌کند. انسان بدون خاطره و بدون حافظه طولانی‌مدت در واقع موجودی است هبوط کرده به دنیای حیوانی. این مه نتیجه نفس گوئریک است. به همین دلیل آن جنگجو می‌خواهد اژدها را بکشد تا ساکسون‌ها آن جنایت‌ها و قتل‌عام‌های سربازان آرتور را به یاد آورند و برای آزادی خودشان قیام کنند. زوج سالخورده می‌خواهد گوئریک بمیرد تا خاطره عشقشان و بود و نبود زندگیشان را به یاد آورند. در اواخر رمان درمی‌یابیم که شوالیه برخلاف آنچه شایع است تعقیب‌کننده اژدها نیست بلکه نگهبان اوست. ماموریت او مراقبت از اژدهاست که اکنون چنان پیر است که توان جنبیدن ندارد. اما شوالیه می‌خواهد او زنده بماند. چون مردن او آن صلحی را که ناشی از فراموشی گذشته است به خطر می‌اندازد. در واقع آرتور شاه این‌گونه صلح را مستقر کرده است. اول با قتل عام کودکان و به آتش کشیدن روستاهای دشمن. چرا که هریک از این کودکان می‌توانند سرباز بالقوه دشمن باشند و در ادامه آن حفاظت از جان اژدها که زندگیش معادل فراموشی است. ژانر رمان حاصل و متعلق به دنیای مدرن است. تاریخ رمان و انگاره‌های بازنمایی شده در آن برآمده و انعکاس‌دهنده هستی انسان در جهانی است راززدایی شده و عقلانی. رمان همچنین ابزار شناخت جهان است و منعکس‌کننده نیازها، آرمان‌ها، رویاها و بطور اعم، زیست و بود انسان در دنیای مدرن. دنیایی که ارزش‌ها و بنیان‌های جهان ماقبل خودش را به نقد کشیده و اخلاقیات و انگاره‌های پایدار و ابدی قرون میانه را منحل یا بی‌معنا ساخته و در دریایی از باورهای متناقض و متضاد معلق و شناور شده است. وقتی به تاریخ اولین رمان‌های جدید و انگیزه‌های نگارش آن نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که از قضا انگیزه نگارش اولین رمان‌ها نظیر «دن‌کیشوت» استهزای جهان رمانس و بازنمود انسان آرمانی و زندگی در رمانس است. آنچه «غول مدفون» را تبدیل به رمان می‌کند به پرسش کشیدن رخدادها و نگره‌هایی است که در جهان رمانس بازنمود یافته است. اشاره شد که زمان وقوع داستان غول مدفون سده پنج و شش میلادی در انگلستان است. اما انگاره‌ها و مفاهیم مورد کنکاش راوی داستان به شدت معاصر و متعلق به زمانه ماست. نخستین پرسش درباره ارزش صلح است و آنچه مابه ازای آن باید پرداخت. آرتور پس از فاتح شدن در جنگ بر علیه ساکسون‌ها با این بهانه که انگیزه‌های انتقام را از بین ببرد و هرگونه امکان خونخواهی و جنگ را منتفی سازد به سربازان خود دستور می‌دهد که به روستاها بتازند و زنان و کودکان و کهنسالان را نابود کنند و خانه‌های آنان را به آتش بکشند. و این فاجعه موجب روی برتافتن تعدادی از عقلای لشکرش از جمله اکسل که اکنون یکی از آن زوج کهنسال است می‌شود. آنان اردوی او را‌ترک کرده و به خیانت متهم می‌شوند. این فرمان به نوعی نسل‌کشی است. رسیدن به صلحی فراگیر از طریق پاک کردن صورت مسئله. این جنایت در بسیاری از حکومت‌هایی که در جهان مدرن داعیه نجات بشریت را داشتند اتفاق افتاد. نسل‌کشی یهودیان در آلمان و در جنگ دوم جهانی، نسل‌کشی فلسطینیان در فلسطین و نسل‌کشی آمریکائی‌ها در ویتنام نمونه‌های جنایت‌های منادیان صلح است. همچنین در قرن گذشته می‌توان از نسل کشی سرخپوست‌ها، از قتل عام قوم مایا در مکزیک و قتل عام سیاه‌پوستان در کنگو توسط بلژیکی‌ها نام برد. یکی دیگر از انگاره‌های این رمان مسئله خاطره و فراموشی است. اکسل و همسرش می‌خواهند که خاطرات گذشته را مرور کرده و شور عشق دوران جوانی را تجربه کنند. اما از به یاد آوردن آن عاجز هستند. همچنین چند بچه که مادر و پدرشان آنها را فراموش کرده‌اند و آرزوی آنها تکرار تجربه مهر آغوش مادری است. یا دختربچه شیرینی که موجد سرزندگی و شادابی در روستاست، اما گم شدن او را هیچکس متوجه نمی‌شود. تقریباً همگان دچار فراموشی هستند. این زوج کهنسال در پی راه چاره و بیرون آمدن از این مه فراگیر هستند. وقتی مشکل را با پیرمردی خردمند طرح می‌کنند او می‌گوید شاید به این دلیل است که خدا انسان را فراموش کرده است. آنها در طی سفر خود به صومعه‌ای قدیمی می‌رسند و از راهبی دانا بنام یوناس یاری می‌خواهند. یوناس اشاره می‌کند که خاطره‌ها فقط صندوقچه خوشی‌ها و لذت‌ها و عشق‌های سپری شده نیستند. بلکه رنج‌ها و نامرادی‌ها و دشمنی‌ها و کینه‌ها نیز در همین صندوقچه است. بازگشت به گذشته لزوماً بازگشت به شادی‌ها و لذت‌ها نیست بلکه احیاء کردن رنج‌ها و نامرادی‌ها و دلخوری‌ها و نا امیدی‌ها هم هست. کما اینکه پس از محو شدن آن مه آن زوج عاشق به یاد بی‌وفایی‌ها و رنج ناشی از آن می‌افتند و همین موجب جدایی بین آنها می‌شود. با این وجود یادها و خاطره‌ها بخشی از هستی انسانی است. و حذف آن به معنای حذف خاصگی زیست انسان است در قیاس با زیست دیگر جانداران. سقوط به دنیای حیوانی و بهیمیت است. حتی اگر این یادآوری توام با رنج باشد. مگر بدون به یاد داشتن گذشته می‌توان به آینده اندیشید. اصلا نبود خاطره معنای زمان و تقسیم‌بندی آن را باطل می‌کند. انسانی که همواره در زمان حال زندگی کند، درکی از مرگ و به تبع آن درکی از زندگی ندارد. کما اینکه در سایه آن فراموشی همه ارزش‌ها و باورها رنگ می‌بازد و ارتباط او با جهان و با باقی انسان‌ها متوقف می‌شود و به هیچ سقوط می‌کند. فراموشی هم مانند نسل‌کشی پاک کردن صورت مسئله است. و کنار هم گذاردن این دو مقوله در این رمان اتفاقی نیست. اجتناب‌ناپذیر است. ایشی گورو علیرغم پیشینه شرقی‌اش، برآمده و رشد یافته در سنت رمان و ادبیات انگلیسی است. نثر او نثری یکنواخت و آرام است و از هرگونه رمانتیسم و غلیان احساسات و به کارگیری کلمات مطنطن و یا تصویر فضاهایی برانگیزاننده پرهیز دارد. او نقش یک راوی بی‌طرف و حتی منفعل را به عهده میگیرد. نوشتن برای ایشی گورو مثل ساختن یک بنای عظیم است که طرح و نقشه‌اش تنها در ذهن نویسنده است. همه جزئیات و تمام حرکات از پیش اندیشیده شده است و وقتی ساخت این بنا به اتمام رسید، ما به کلیت و کاربرد فضاها و اهمیت هر قطعه جزیی در آن آگاه می‌شویم. در واقع او بخش‌های مختلف را جدا جدا به اتمام نمی‌رساند بلکه ساخت تمام آن را با تأنی و سانتیمتر به سانتیمتر بالا می‌برد تا با گذاشتن آخرین آجر کلیت آن و انگاره‌های پنهان او بر خواننده آشکار شود. بی‌تردید هر جمله یا هر عبارتی بخشی از آن رمز و راز پنهان است و ارزش آن پس از آشکار شدن و یا حل شدن معما هویدا می‌شود. و از این نظر قرابتی تام با شگردها، گره زدن‌ها، گره‌گشایی‌ها و ساز و کارهای ژانر رمان پلیسی دارد. آن انگاره نهایی تا آخرین فصل رمان حضورش نامریی است و ناگهان در آخر رمان آن لفاف مات برداشته می‌شود و حقیقت بر ما آشکار می‌گردد. رمان غول مدفون علیرغم ریتم کند آن رمانی زیبا و تامل‌برانگیز است. رمانی است در تکریم صلح و رهایی و بر علیه فراموشی.
8 /10
8

غول مدفون

کتاب «غول مدفون» آخرین اثر ایشی گورو نویسنده بریتانیایی ژاپنی‌الاصل است. غول مدفون «رمان» به معنای متعارف آن نیست. بلکه اثری‌ست بین رمان و «رمانس». از این جهت رمانس است که درآمیخته با اسطوره و حقیقت است. حضور شخصیت‌های دنیای واقعی در میان اسطوره‌ها و موجودات خیالی نظیر دیو و اژدها و دیگر موجودات افسانه‌ای و دست زدن به اعمال محیرالعقول و کمک گرفتن از جادو برای پیشبرد اهداف شخصیت‌های واقعی، این اثر را به رمانس نزدیک می‌کند. از طرف دیگر بر خلاف رمانس‌ها در پس آن اعمال، نیت‌ها و داوری‌های اخلاقی و معناهای ضمنی وجود دارد که رمانس‌ها از این ویژگی برخوردار نیستند. و از این جهت می‌توان آن را در ژانر رمان دسته‌بندی کرد. ماجراها و رخدادهای این داستان بی‌زمان و بی‌مکان هستند. یعنی اشاره‌ای صریح به زمان و مکان وقوع آنها وجود ندارد اما از برابر نهادن برخی نام‌ها نظیر «آرتورشاه» و همپنین اسامی خاصی نظیر «ساکسون‌ها» و «برایتون‌ها» و همپنین اشاره به آثار به جا مانده از دوران استیلای رومی‌ها بر انگلستان می‌توان حدس زد که زمان ماجرای این داستان قرون پنج و شش میلادی است. رومی‌ها عملا در اواخر قرن چهارم میلادی بریتانیا را‌ترک کردند اما دو میراث ماندگار از خود بر جای گذاشتند. یکی از آنها «مسیحیت» بود و دیگری آوردن ساکسون‌ها به بریتانیا که اقوامی از قبایل «ژرمن» بودند و از شمال آلمان و هلند و با گذر از دریای شمال در شرق و جنوب شرقی بریتانیا ساکن شدند. هجوم و استقرار قبایل ساکسون در بریتانیا موجب بروز جنگی طولانی میان این قبایل و ساکنین قدیمی آن سرزمین یعنی برایتون‌ها شد. ساکسون‌ها قبایلی جنگاور و مهاجم بودند و به تدریج برایتون‌ها را به سمت غرب کوچ دادند. شکست‌ها و پیروزی‌های مدام این قبایل موجد به وجود آمدن افسانه‌ها و شخصیت‌های اسطوره‌ای شد که به نجات قوم و قبیله خود برخاستند. یکی از شخصیت‌هایی که در کتاب‌های مختلف و با ماجراها و دیدگاه‌های متفاوت و گاه متعارض حضور دارد آرتور شاه است. آرتور شاه از برایتون‌ها بود. شخصیتی شجاع و دلاور که حدود صد شوالیه را در اطراف خود داشت و آنها برای مشاوره و رایزنی دور میز بزرگی گرد می‌آمدند. آرتور شاه علاقه‌مند به صلح بود اما این صلح از نظر او با قلع و قمع مخالفین یعنی ساکسون‌ها به دست می‌آمد. در این رمان جنگجویی ساکسونی بنام «ویستن» سال‌ها بعد از مرگ آرتور شاه برای انتقام به پا خاسته است. همچنین شوالیه‌ای پیر حضور دارد که برادرزاده آرتور است و در ظاهر وظیفه‌اش کشتن اژدهای سهمناکی بنام «گوئریک» است. یک زوج سالخورده هم برای دیدار فرزندشان عازم روستای مجاور هستند. نویسنده این چند نفر را با هم همسفر می‌کند و ماجراهای غریبی بر آنها نازل می‌شود. اتفاق غریبی که در میان آن قبایل افتاده است وجود نوعی مه نامریی است که باعث فراموشی می‌شود. یعنی گذشته را از دسترس انسان‌ها دور می‌کند. انسان بدون خاطره و بدون حافظه طولانی‌مدت در واقع موجودی است هبوط کرده به دنیای حیوانی. این مه نتیجه نفس گوئریک است. به همین دلیل آن جنگجو می‌خواهد اژدها را بکشد تا ساکسون‌ها آن جنایت‌ها و قتل‌عام‌های سربازان آرتور را به یاد آورند و برای آزادی خودشان قیام کنند. زوج سالخورده می‌خواهد گوئریک بمیرد تا خاطره عشقشان و بود و نبود زندگیشان را به یاد آورند. در اواخر رمان درمی‌یابیم که شوالیه برخلاف آنچه شایع است تعقیب‌کننده اژدها نیست بلکه نگهبان اوست. ماموریت او مراقبت از اژدهاست که اکنون چنان پیر است که توان جنبیدن ندارد. اما شوالیه می‌خواهد او زنده بماند. چون مردن او آن صلحی را که ناشی از فراموشی گذشته است به خطر می‌اندازد. در واقع آرتور شاه این‌گونه صلح را مستقر کرده است. اول با قتل عام کودکان و به آتش کشیدن روستاهای دشمن. چرا که هریک از این کودکان می‌توانند سرباز بالقوه دشمن باشند و در ادامه آن حفاظت از جان اژدها که زندگیش معادل فراموشی است. ژانر رمان حاصل و متعلق به دنیای مدرن است. تاریخ رمان و انگاره‌های بازنمایی شده در آن برآمده و انعکاس‌دهنده هستی انسان در جهانی است راززدایی شده و عقلانی. رمان همچنین ابزار شناخت جهان است و منعکس‌کننده نیازها، آرمان‌ها، رویاها و بطور اعم، زیست و بود انسان در دنیای مدرن. دنیایی که ارزش‌ها و بنیان‌های جهان ماقبل خودش را به نقد کشیده و اخلاقیات و انگاره‌های پایدار و ابدی قرون میانه را منحل یا بی‌معنا ساخته و در دریایی از باورهای متناقض و متضاد معلق و شناور شده است. وقتی به تاریخ اولین رمان‌های جدید و انگیزه‌های نگارش آن نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که از قضا انگیزه نگارش اولین رمان‌ها نظیر «دن‌کیشوت» استهزای جهان رمانس و بازنمود انسان آرمانی و زندگی در رمانس است. آنچه «غول مدفون» را تبدیل به رمان می‌کند به پرسش کشیدن رخدادها و نگره‌هایی است که در جهان رمانس بازنمود یافته است. اشاره شد که زمان وقوع داستان غول مدفون سده پنج و شش میلادی در انگلستان است. اما انگاره‌ها و مفاهیم مورد کنکاش راوی داستان به شدت معاصر و متعلق به زمانه ماست. نخستین پرسش درباره ارزش صلح است و آنچه مابه ازای آن باید پرداخت. آرتور پس از فاتح شدن در جنگ بر علیه ساکسون‌ها با این بهانه که انگیزه‌های انتقام را از بین ببرد و هرگونه امکان خونخواهی و جنگ را منتفی سازد به سربازان خود دستور می‌دهد که به روستاها بتازند و زنان و کودکان و کهنسالان را نابود کنند و خانه‌های آنان را به آتش بکشند. و این فاجعه موجب روی برتافتن تعدادی از عقلای لشکرش از جمله اکسل که اکنون یکی از آن زوج کهنسال است می‌شود. آنان اردوی او را‌ترک کرده و به خیانت متهم می‌شوند. این فرمان به نوعی نسل‌کشی است. رسیدن به صلحی فراگیر از طریق پاک کردن صورت مسئله. این جنایت در بسیاری از حکومت‌هایی که در جهان مدرن داعیه نجات بشریت را داشتند اتفاق افتاد. نسل‌کشی یهودیان در آلمان و در جنگ دوم جهانی، نسل‌کشی فلسطینیان در فلسطین و نسل‌کشی آمریکائی‌ها در ویتنام نمونه‌های جنایت‌های منادیان صلح است. همچنین در قرن گذشته می‌توان از نسل کشی سرخپوست‌ها، از قتل عام قوم مایا در مکزیک و قتل عام سیاه‌پوستان در کنگو توسط بلژیکی‌ها نام برد. یکی دیگر از انگاره‌های این رمان مسئله خاطره و فراموشی است. اکسل و همسرش می‌خواهند که خاطرات گذشته را مرور کرده و شور عشق دوران جوانی را تجربه کنند. اما از به یاد آوردن آن عاجز هستند. همچنین چند بچه که مادر و پدرشان آنها را فراموش کرده‌اند و آرزوی آنها تکرار تجربه مهر آغوش مادری است. یا دختربچه شیرینی که موجد سرزندگی و شادابی در روستاست، اما گم شدن او را هیچکس متوجه نمی‌شود. تقریباً همگان دچار فراموشی هستند. این زوج کهنسال در پی راه چاره و بیرون آمدن از این مه فراگیر هستند. وقتی مشکل را با پیرمردی خردمند طرح می‌کنند او می‌گوید شاید به این دلیل است که خدا انسان را فراموش کرده است. آنها در طی سفر خود به صومعه‌ای قدیمی می‌رسند و از راهبی دانا بنام یوناس یاری می‌خواهند. یوناس اشاره می‌کند که خاطره‌ها فقط صندوقچه خوشی‌ها و لذت‌ها و عشق‌های سپری شده نیستند. بلکه رنج‌ها و نامرادی‌ها و دشمنی‌ها و کینه‌ها نیز در همین صندوقچه است. بازگشت به گذشته لزوماً بازگشت به شادی‌ها و لذت‌ها نیست بلکه احیاء کردن رنج‌ها و نامرادی‌ها و دلخوری‌ها و نا امیدی‌ها هم هست. کما اینکه پس از محو شدن آن مه آن زوج عاشق به یاد بی‌وفایی‌ها و رنج ناشی از آن می‌افتند و همین موجب جدایی بین آنها می‌شود. با این وجود یادها و خاطره‌ها بخشی از هستی انسانی است. و حذف آن به معنای حذف خاصگی زیست انسان است در قیاس با زیست دیگر جانداران. سقوط به دنیای حیوانی و بهیمیت است. حتی اگر این یادآوری توام با رنج باشد. مگر بدون به یاد داشتن گذشته می‌توان به آینده اندیشید. اصلا نبود خاطره معنای زمان و تقسیم‌بندی آن را باطل می‌کند. انسانی که همواره در زمان حال زندگی کند، درکی از مرگ و به تبع آن درکی از زندگی ندارد. کما اینکه در سایه آن فراموشی همه ارزش‌ها و باورها رنگ می‌بازد و ارتباط او با جهان و با باقی انسان‌ها متوقف می‌شود و به هیچ سقوط می‌کند. فراموشی هم مانند نسل‌کشی پاک کردن صورت مسئله است. و کنار هم گذاردن این دو مقوله در این رمان اتفاقی نیست. اجتناب‌ناپذیر است. ایشی گورو علیرغم پیشینه شرقی‌اش، برآمده و رشد یافته در سنت رمان و ادبیات انگلیسی است. نثر او نثری یکنواخت و آرام است و از هرگونه رمانتیسم و غلیان احساسات و به کارگیری کلمات مطنطن و یا تصویر فضاهایی برانگیزاننده پرهیز دارد. او نقش یک راوی بی‌طرف و حتی منفعل را به عهده میگیرد. نوشتن برای ایشی گورو مثل ساختن یک بنای عظیم است که طرح و نقشه‌اش تنها در ذهن نویسنده است. همه جزئیات و تمام حرکات از پیش اندیشیده شده است و وقتی ساخت این بنا به اتمام رسید، ما به کلیت و کاربرد فضاها و اهمیت هر قطعه جزیی در آن آگاه می‌شویم. در واقع او بخش‌های مختلف را جدا جدا به اتمام نمی‌رساند بلکه ساخت تمام آن را با تأنی و سانتیمتر به سانتیمتر بالا می‌برد تا با گذاشتن آخرین آجر کلیت آن و انگاره‌های پنهان او بر خواننده آشکار شود. بی‌تردید هر جمله یا هر عبارتی بخشی از آن رمز و راز پنهان است و ارزش آن پس از آشکار شدن و یا حل شدن معما هویدا می‌شود. و از این نظر قرابتی تام با شگردها، گره زدن‌ها، گره‌گشایی‌ها و ساز و کارهای ژانر رمان پلیسی دارد. آن انگاره نهایی تا آخرین فصل رمان حضورش نامریی است و ناگهان در آخر رمان آن لفاف مات برداشته می‌شود و حقیقت بر ما آشکار می‌گردد. رمان غول مدفون علیرغم ریتم کند آن رمانی زیبا و تامل‌برانگیز است. رمانی است در تکریم صلح و رهایی و بر علیه فراموشی.

کازوئو ایشی گورو

کازوئو ایشی‌گورو (Kazuo Ishiguro) (زاده ۸ نوامبر ۱۹۵۴ در ناگازاکی) نویسندهٔ انگلیسی ژاپنی‌تبار است که خانواده‌اش وقتی پنج‌ساله بود به انگلستان مهاجرت کردند. ایشی‌گورو مدرک کارشناسی خود را در زبان انگلیسی و فلسفه از دانشگاه کنت در سال ۱۹۷۸ و مدرک کارشناسی ارشد را در رشته نویسندگی خلاقانه در سال ۱۹۸۰ از دانشگاه انگلیای شرقی دریافت کرده‌است. او یکی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان معاصر انگلستان است و در سال ۱۹۸۶ برای کتاب هنرمندی از جهان شناور برندهٔ جایزهٔ وایت‌برِد و در سال ۱۹۸۹ برای کتاب بازماندهٔ روز برندهٔ جایزهٔ بوکر شد. از بین آثار او کتاب‌های وقتی یتیم بودیم و هرگز رهایم مکن نیز به فهرست نهایی جایزهٔ بوکر راه یافتند. در سال ۲۰۰۸، مجله تایمز او را در رده ۳۲ در بین ۵۰ نویسنده برتر انگلیسی از سال ۱۹۴۵ قرار داده‌است . ایشی‌گورو در سال ۲۰۱۷ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. رمانهای بازمانده روز و هرگز رهایم مکن او به صورت فیلم سینمایی درآمده‌اند.


نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

   

     
 
عبارت امنیتی