انگار به آن طرف خیابان رسیده ای!
به ترمینال میرسید. بلندگوهای ترمینال اذان پخش میکنند. به سالن ترمینال میروید. فرنگیس به سوی باجه میرود و با بلیطی برمیگردد. تو روی صندلی وارفتهای و اگر حرکت فرنگیس نبود شاید سالها به همان حال میماندی. به همان حال مجسمه میشدی، مجسمهی ادبار و نگونبختی، نامصمم و تهی، شکسته و تنها. فرنگیس به طرف بوفه میرود. ماشین آمادهی حرکت است. سوار میشوید. راننده آهنگ کُردی گذاشته و شلوار جافی به پا دارد و برف پاککن ماشین را امتحان میکند تا وقت حرکت برسد تو پیاده میشوی تا سیگاری روشن کنی. شاگرد راننده در حالی که سیگار میکشی میگوید «آقا گُله سوار شو بریم» و تو سیگار نیمه را میان دو انگشت میگیری و آن را پرت میکنی. اتوبوس از پارک در میآید و به طرف در ترمینال میرود.