تنهای تنها
بعد از دستگیری ویرانگر و تحقیرکنندهی همسر آیندهاش درست یک روز قبل از شب عروسیشان سلیا کلیبراید، یک کارشناس جواهرات و سنگهای قیمتی، درگیر عجیبترین ماجرای زندگیاش میشود. در یک کشتی بسیار مجلل متعلق به یکی از باشکوهترین خطوط دریانوردی او با لیدی امیلی هیوود هشتاد و شش ساله که در سراسر دنیا به لیدی ام، معروف است برمیخورد. لیدی ام مالک یک گردنبند زمرد بینهایت گرانقیمتی است که قصد دارد بعد از آن سفر دریایی آن را به بنیادی اهدا کند. سه روز بعد گردنبند گم میشود و این سرآغاز ماجراهایی پیچیده برای سلیا است.