شش قطعه آسان (مبانی فیزیک به روایت ریچارد فاینمن)

مبانی فیزیک به‌ روایت ریچارد فاینمن متن پشت جلد: ...اما مهم‌ترین کشف در کل نجوم این است که ستاره‌ها هم از همان نوع اتم‌هایی که در زمین داریم درست شده‌اند. وای که در هر جمله‌ی این داستان مختصر چه‌قدر مطلب هست... شاعران گفته‌اند که علم، زیبایی ستاره‌ها را ضایع می‌کند، چون‌که آن‌ها را صرفاً کُره‌هایی از اتم‌ها و مولکول‌های گاز می‌داند... امّا من هم می‌توانم ستاره‌ها را در آسمان شبِ کویر ببینم و شکوه و زیبایی‌شان را حس کنم... شیفته و مبهوت این چرخ فلک، با چشم‌های کوچکم می‌توانم نورهایی به قدمت یک میلیون سال را هم ببینم. چه نقش و نگار عظیم و پر ابهتی است این که خود من هم جزئی از آنم. آنچه تنم را ساخته، شاید روزگاری شراره‌ای بوده باشد که از ستاره‌ی فراموش شده‌ای بیرون زده است. یا می‌توانم این چرخِ فلک را با چشم‌ بزرگ تلسکوپ پالومار تماشا کنم و ببینم که ستاره‌ها دارند از همدیگر، از نقطه‌ی آغازی که شاید زمانی سرچشمه‌ی همه‌گی‌شان بوده‌است، دور می‌شوند. این نقش چگونه است، معنی این حرکت‌ها چیست؟ جست‌وجو برای فهمیدن این چیزها گمان نمی‌کنم لطمه‌ای به رمز و راز و زیباییِ این چرخ فلک بزند. راستی شاعران امروزی چرا حرفی از این چیزها نمی‌زنند؟ چه‌جور مردمانی هستند این شاعران که اگر ژوپیتر خدایی در هیئتِ انسان باشد چه شعرها که برایش نمی‌سرایند اما اگر در قالبِ کره‌ی عظیم چرخانی از متان و آمونیاک باشد سکوت می‌کنند؟ از متن کتاب ۰
8 /10
8
موضوع کتاب


شش قطعه آسان (مبانی فیزیک به روایت ریچارد فاینمن)

مبانی فیزیک به‌ روایت ریچارد فاینمن متن پشت جلد: ...اما مهم‌ترین کشف در کل نجوم این است که ستاره‌ها هم از همان نوع اتم‌هایی که در زمین داریم درست شده‌اند. وای که در هر جمله‌ی این داستان مختصر چه‌قدر مطلب هست... شاعران گفته‌اند که علم، زیبایی ستاره‌ها را ضایع می‌کند، چون‌که آن‌ها را صرفاً کُره‌هایی از اتم‌ها و مولکول‌های گاز می‌داند... امّا من هم می‌توانم ستاره‌ها را در آسمان شبِ کویر ببینم و شکوه و زیبایی‌شان را حس کنم... شیفته و مبهوت این چرخ فلک، با چشم‌های کوچکم می‌توانم نورهایی به قدمت یک میلیون سال را هم ببینم. چه نقش و نگار عظیم و پر ابهتی است این که خود من هم جزئی از آنم. آنچه تنم را ساخته، شاید روزگاری شراره‌ای بوده باشد که از ستاره‌ی فراموش شده‌ای بیرون زده است. یا می‌توانم این چرخِ فلک را با چشم‌ بزرگ تلسکوپ پالومار تماشا کنم و ببینم که ستاره‌ها دارند از همدیگر، از نقطه‌ی آغازی که شاید زمانی سرچشمه‌ی همه‌گی‌شان بوده‌است، دور می‌شوند. این نقش چگونه است، معنی این حرکت‌ها چیست؟ جست‌وجو برای فهمیدن این چیزها گمان نمی‌کنم لطمه‌ای به رمز و راز و زیباییِ این چرخ فلک بزند. راستی شاعران امروزی چرا حرفی از این چیزها نمی‌زنند؟ چه‌جور مردمانی هستند این شاعران که اگر ژوپیتر خدایی در هیئتِ انسان باشد چه شعرها که برایش نمی‌سرایند اما اگر در قالبِ کره‌ی عظیم چرخانی از متان و آمونیاک باشد سکوت می‌کنند؟ از متن کتاب ۰

ریچارد فاینمن



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی