کورالاین
"وقتی کورالاین از دری میگذرد و وارد خانهای میشود که به طرز غریبی شبیه خانهی خودشان، حتی خیلی بهتر از آن است، همهچیز عالی به نظر میرسد اما در آنجا مادرِ دیگری هست و پدر دیگری، و آنها از کورالاین میخواهند تا پیششان بماند و دختر آنها بشود میخواهند او را تغییر بدهند تا برای همیشه پیششان بماند کورالاین باید از تمام هوش و شجاعت خود کمک بگیرد تا بتواند نجات پیدا کند و به زندگی عادیاش برگردد"