ناخوش احوال

نتیجه‌ی آزمایش‌ها آمده؟ به محض خارج شدن این کلمه‌ها از دهانش، از گفتن‌شان پشیمان می‌شود آندرس میراندا دلش می‌خواهد سوالش را میان زمین و هوا بقاپد و آن را روانه‌ی همان جایی کند که از آن بیرون آمده است، و بار دیگر آن را در پس سکوت پنهان نگه دارد ولی نمی‌تواند، کار از کار گذشته است هم‌اینک آندرس با قیافه‌ی رئیس بخش رادیولوژی مواجه است، که زورکی با حس همدلی لبخندی تحویلش داده و یک پاکت بزرگ قهوه‌ای دستش می‌دهد؛ لب‌هایش در هم پیچ ‌و تاب خورده‌اند و چشم‌های تیره رنگش مثل دو لکه‌اند
7 /10
7

ناخوش احوال

نتیجه‌ی آزمایش‌ها آمده؟ به محض خارج شدن این کلمه‌ها از دهانش، از گفتن‌شان پشیمان می‌شود آندرس میراندا دلش می‌خواهد سوالش را میان زمین و هوا بقاپد و آن را روانه‌ی همان جایی کند که از آن بیرون آمده است، و بار دیگر آن را در پس سکوت پنهان نگه دارد ولی نمی‌تواند، کار از کار گذشته است هم‌اینک آندرس با قیافه‌ی رئیس بخش رادیولوژی مواجه است، که زورکی با حس همدلی لبخندی تحویلش داده و یک پاکت بزرگ قهوه‌ای دستش می‌دهد؛ لب‌هایش در هم پیچ ‌و تاب خورده‌اند و چشم‌های تیره رنگش مثل دو لکه‌اند

آلبرتو باررا تیسکا



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی