شاهزاده ی شنل تشتکی (بردیا و گولاخ ها 1)
"بردیا پسرک مظلومی است که از قضا لکنت زبان هم دارد. همستر بردیا گم میشود و او مطمئن است پیرزن همسایه جادوگر است و همهچیز زیر سر اوست. او ویژهگیهای خارقالعادهای دارد که خودش هم از آنها بیخبر است، پس با شنل تشتکیش سوار بر آسانسور هزار طبقه میرود زیر زمین، به گولاخستانً."