سیندخت
«سیندخت، به تو حق میدم که نخوای تو کوچه بازار واسی و با من حرف بزنی این بیدقتی و بیحواسی مرا ببخش ولی سرزنشم نکن اگر فرنگیس خانم مث اون وقتها خوب و خوش سر خانه و زندگی خودش بود و اوضاع اینطور به هم نخورده بود، همان روز اولی که به اهواز وارد شدم و به این محله آمدم، اولین کارم این بود که به خانه شما بیایم، زیرا حامل سلام مادرم برای مادرت بودم