بگذار تروآ بسوزد

رمان «بگذار تروا بسوزد» که از سوی انتشارات علمی فرهنگی منتشر شده، جهانی را معرفی‌می کند سرشار از عشق‌ها و خیانت‌ها، بی وفایی‌ها و وفاداری‌ها و مجموعه‌ی از احساسات و عواطف انسانی عمیقی است که در تنگناها نیز زنده‌می مانند... بخشی از کتاب: «برای خودم قرمز را برمی‌دارم. سرخ سرخ است با بته‌جقه‌های سفید. - همین؟ - بله بس است. و می‌خندم. - سرخ مال خودت است‌ها. به دل خوش. - بله قرمز را برای خودم برداشته‌ام. - می‌دانستم. - از کجا؟ - رنگ خون شقایق، رنگ عاشقی. اینجا شقایق زیاد داریم توی دشت. رفتی ببینی؟ می‌خواهم بپرسم کجا؟ نمی‌پرسم. فکر می‌کنم اشک را توی چشم‌هایم دیده و به رویم نیاورده، حالا اینطوری می‌خواهد ته‌وتوی ماجرا را به شیوه خودش دربیاورد. حرفی نمی‌زنم. پول روسری‌ها را حساب می‌کنم. - پول روسری خودت را نمی‌گیرم، همان سرخ. طاقت نمی‌آورم می‌پرسم: چرا؟ - چیزی که تو خیالت نشسته باشد قیمت ندارد.»
6 /10
6

بگذار تروآ بسوزد

رمان «بگذار تروا بسوزد» که از سوی انتشارات علمی فرهنگی منتشر شده، جهانی را معرفی‌می کند سرشار از عشق‌ها و خیانت‌ها، بی وفایی‌ها و وفاداری‌ها و مجموعه‌ی از احساسات و عواطف انسانی عمیقی است که در تنگناها نیز زنده‌می مانند... بخشی از کتاب: «برای خودم قرمز را برمی‌دارم. سرخ سرخ است با بته‌جقه‌های سفید. - همین؟ - بله بس است. و می‌خندم. - سرخ مال خودت است‌ها. به دل خوش. - بله قرمز را برای خودم برداشته‌ام. - می‌دانستم. - از کجا؟ - رنگ خون شقایق، رنگ عاشقی. اینجا شقایق زیاد داریم توی دشت. رفتی ببینی؟ می‌خواهم بپرسم کجا؟ نمی‌پرسم. فکر می‌کنم اشک را توی چشم‌هایم دیده و به رویم نیاورده، حالا اینطوری می‌خواهد ته‌وتوی ماجرا را به شیوه خودش دربیاورد. حرفی نمی‌زنم. پول روسری‌ها را حساب می‌کنم. - پول روسری خودت را نمی‌گیرم، همان سرخ. طاقت نمی‌آورم می‌پرسم: چرا؟ - چیزی که تو خیالت نشسته باشد قیمت ندارد.»

آناهیتا آروان



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی