عطر بهار نارنج

پنجره را بستم و تکه های سفال گلدان را برداشتم و گیاه را در یک شیشه شیر خالی گذاشتم و داخلش آب ریختم و شروع کردم به جارو کردن خاکها، همتنطور که خاکها را در سطل آشغال می ریختم ناخودآگاه فکر کردم چقدر حکایت این گلدان شکسته شبیه من است! گیاهش ناامن و نامطمین به آینده در یک شیشه آب مانده، نه گلدان راحت و آشنایش را دارد نه خاکی که ریشه هایش را در آن گسترانده بود... نه امیدی به بقا دارد و جوانه زدن مجدد، نه میتواند کاری کند، باید نتظر بماند تا بلکه دستی از سر دلسوزی او را در خاک دیگری بکارد بلکه باز بتواند ریشه بدواند و امیدوار باشد به جوانه زدن...
5 /10
5

عطر بهار نارنج

پنجره را بستم و تکه های سفال گلدان را برداشتم و گیاه را در یک شیشه شیر خالی گذاشتم و داخلش آب ریختم و شروع کردم به جارو کردن خاکها، همتنطور که خاکها را در سطل آشغال می ریختم ناخودآگاه فکر کردم چقدر حکایت این گلدان شکسته شبیه من است! گیاهش ناامن و نامطمین به آینده در یک شیشه آب مانده، نه گلدان راحت و آشنایش را دارد نه خاکی که ریشه هایش را در آن گسترانده بود... نه امیدی به بقا دارد و جوانه زدن مجدد، نه میتواند کاری کند، باید نتظر بماند تا بلکه دستی از سر دلسوزی او را در خاک دیگری بکارد بلکه باز بتواند ریشه بدواند و امیدوار باشد به جوانه زدن...

تکین حمزه لو



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی