رمق

نشسته بودم تا بازی تمام شود. دنگم گرفته بود امجدیه را خالی از جمعیت ببینم. ببینم آن روح عجیبی که در گرماگرم بازی دارد را در سکوت و خلوت هم دارد؟ بالاخره هم داور سوت پایان را زد و آن عده تماشاگری که توی ورزشگاه مانده بودند بچه‌ هایمان را تشویق کردند و بازیکنان از مستطیل سبز رفتند بیرون. جمعیت روی سکوها به سرعت در حال کم شدن بود اما من با بی‌خیالی سر جایم نشسته بودم.
7 /10
7

رمق

نشسته بودم تا بازی تمام شود. دنگم گرفته بود امجدیه را خالی از جمعیت ببینم. ببینم آن روح عجیبی که در گرماگرم بازی دارد را در سکوت و خلوت هم دارد؟ بالاخره هم داور سوت پایان را زد و آن عده تماشاگری که توی ورزشگاه مانده بودند بچه‌ هایمان را تشویق کردند و بازیکنان از مستطیل سبز رفتند بیرون. جمعیت روی سکوها به سرعت در حال کم شدن بود اما من با بی‌خیالی سر جایم نشسته بودم.

مجید اسطیری



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی