ذووب می شویم!! (خاطرات 1 بچه ی چلمن 14)
"وقتی که مدرسهی گرگ هفلی بهخاطر بارش برف تعطیل میشود، خیابانشان تبدیل میشود به میدان جنگ. گروههای رقیب برای تصرف زمین خالی محله با هم درگیر میشوند، قلعههای برفی حسابی میسازند و یک جنگ تمام عیار برفی در میگیرد. وسط این ماجرا، حال گرگ و دوست راست راستیاش، راولی جفرسون، تماشاییست. گرگ و راولی در ماجرای جنگ برای بقا تازه میفهمند اتحاد، خیانت و دستهبندی یعنی چی. وقتی برفها پاک میشوند، آیا هیچکس گرگ و راولی را قهرمان تلقی میکند؟ یا این که اصلا آنها از این مهلکه جان سالم بهدر میبرند که آفتاب فردا را ببینند؟!"