آیین خاک سپاری
قهرمان داستان «آگنس ماگنوس داتر» به گناه کشتن ددمنشانهی دو مرد، به کشتزاری دورافتاده درشمال ایسلند، جایی، که او بخشی از کودکی خود را سپری کرده است، فرستاده میشود تا چشم به راه اعدام خود باشد خانوادهای که در کشتزار زندگی میکنند، نگران و هراسان از اینکه آدمکشی را در خانهی کنار خود دارند، از او دوری میجویند در این میان تنها کشیش توتی، که آگنس او را به عنوان راهنمای معنوی خود برگزیده است، تلاش میکند تا او را بیشتر بشناسد با گذشت روزهای زمستان و نزدیک شدن روز اعدام، خانم خانه و دخترانش درمییابند که روایت دیگری نیز پیرامون رویداد پرهیاهویی که شنیدهاند وجود دارد آیا این آگاهی به رهایی آگنس میانجامد؟ آیا