حیف! حوصله ام پیر شده

پشت هر واژه آینه‌ای می‌گذارم، می‌دانم که شما آنجایید، پشت همه‌ی واژه‌هایید. من شمارا هر روز دوست می‌دارم، شما نباشید، آدمی از تنهایی دق می‌کند. زندگانی بد طعم است. من هم بی شما نمی‌توانم روی پاهای خودم بایستم. یاد آن وقت‌ها بخیر، حیف حالا دیگر حوصله‌ام پیر شده. در همه‌ی نفس‌هایم جای شما خالی است. از آن روزی که مرا بیدار کرده‌اید، دیگر نخوابیدم.، یاد شما مثل طعم میوه‌ای است که برای نخسیتن بار آن را چشیده‌ام.
4 /10
4

حیف! حوصله ام پیر شده

پشت هر واژه آینه‌ای می‌گذارم، می‌دانم که شما آنجایید، پشت همه‌ی واژه‌هایید. من شمارا هر روز دوست می‌دارم، شما نباشید، آدمی از تنهایی دق می‌کند. زندگانی بد طعم است. من هم بی شما نمی‌توانم روی پاهای خودم بایستم. یاد آن وقت‌ها بخیر، حیف حالا دیگر حوصله‌ام پیر شده. در همه‌ی نفس‌هایم جای شما خالی است. از آن روزی که مرا بیدار کرده‌اید، دیگر نخوابیدم.، یاد شما مثل طعم میوه‌ای است که برای نخسیتن بار آن را چشیده‌ام.

محمد صالح علاء



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی