خاموش خانه

؛«می‌خواستم رازهای ديگران را در خلوتشان و هر جايی كه قرار نبوده من آنجا باشم، بدزدم. ولی نمی‌دانستم می‌خواهم از چه كسی دزدی كنم و با اين كالاهای ناملموس چه بكنم. پاكت كوچكی را كه محتوی ترانزيستور بود همراه با يك ليوان چای داغ برداشتم. ليوان را جلويم گذاشتم و خيره شدم به بخار محوی كه از دهانه‌اش بلند می‌شد. آن لحظات خيرگی‌ام مثل نت‌های اول آهنگ ملايمی بود كه به عنوان پيش‌درآمدی بر آهنگی حماسی با سازهای كوبه‌ای و بادی می‌نوازند. مثل حركت شن‌ريزه‌های ناچيزی از زير كفش يك كوهنورد پر مدعا كه به سقوطش در دامنه‌ی يك تپه‌ی شنی منتهی می‌شود. ناگهان احساس كردم حتی نمی‌توانم تا سرد شدن چايی روبه‌رويم صبر كنم. اولين سناريويی را كه برای امتحان كردن خود كار به ذهنم رسيد اجرا كردم.»؛
7 /10
7

خاموش خانه

؛«می‌خواستم رازهای ديگران را در خلوتشان و هر جايی كه قرار نبوده من آنجا باشم، بدزدم. ولی نمی‌دانستم می‌خواهم از چه كسی دزدی كنم و با اين كالاهای ناملموس چه بكنم. پاكت كوچكی را كه محتوی ترانزيستور بود همراه با يك ليوان چای داغ برداشتم. ليوان را جلويم گذاشتم و خيره شدم به بخار محوی كه از دهانه‌اش بلند می‌شد. آن لحظات خيرگی‌ام مثل نت‌های اول آهنگ ملايمی بود كه به عنوان پيش‌درآمدی بر آهنگی حماسی با سازهای كوبه‌ای و بادی می‌نوازند. مثل حركت شن‌ريزه‌های ناچيزی از زير كفش يك كوهنورد پر مدعا كه به سقوطش در دامنه‌ی يك تپه‌ی شنی منتهی می‌شود. ناگهان احساس كردم حتی نمی‌توانم تا سرد شدن چايی روبه‌رويم صبر كنم. اولين سناريويی را كه برای امتحان كردن خود كار به ذهنم رسيد اجرا كردم.»؛

ساناز زمانی



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

   

     
 
عبارت امنیتی