ی (مجموعه شعر)

گذشت خوبیام از حد، به شک دچار شدند. به احترام، کمی خم شدم سوار شدند! خودم به تیشه تزیین تراششان دادم، کجای کار غلط بود کردگار شدند؟! عجب مدار از این شهر، باده‌نوشانش، به شرح حرمت می بر سر منار شدند! دلم ز آینه بودن به تنگ آمده است. که یک به یک همه یاران من غبار شدند! رفو کنید رفیقان من! چه نجواها. که من ندیده گرفتم، سرم هوار شدند! چه کرم‌ها که لگدمالشان نکردی و حیف، که تا دمار در آرند از تو مار شدند!
3 /10
3
موضوع کتاب


ی (مجموعه شعر)

گذشت خوبیام از حد، به شک دچار شدند. به احترام، کمی خم شدم سوار شدند! خودم به تیشه تزیین تراششان دادم، کجای کار غلط بود کردگار شدند؟! عجب مدار از این شهر، باده‌نوشانش، به شرح حرمت می بر سر منار شدند! دلم ز آینه بودن به تنگ آمده است. که یک به یک همه یاران من غبار شدند! رفو کنید رفیقان من! چه نجواها. که من ندیده گرفتم، سرم هوار شدند! چه کرم‌ها که لگدمالشان نکردی و حیف، که تا دمار در آرند از تو مار شدند!

حسین جنتی



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی