سرزمین اکتبر
كشوري كه هميشه آخر سال است. كشوري كه تپه هايش خود مه و رودخانه هايش خود ابرآلودگي است؛ آنجا كه ظهرش تند گذر است و شفق و شبش پا سفتكنان؛ و نيم شبش نميگذرد. اين كشوري است برآمده از سردابها، زير سردابها، خاكه زغال، كمدها، زير شيروانيها و پستوها. اين كشوري كه مردمش خزانوارند تنها افكار سرد از ضميرشان ميگذرد. مردمش ميگذرند با راهپيماييهاي ميان تهي، با صدايي كه انگاري رگبار ميزند.